انتظار به سر آمد

اتفاق خوشایندی که مدت ها  گروههای دوبله بیرون سازمان



انتظارش را میکشیدیم



 سر انجام به وقوع پیوست 



و خبر این است :



 گروه های آواژه/ نما آهنگ /صدای ایرانیان 




 در هم ادغام شدند و زین پس با نام




انجمن هنرمندان جوان 




معاونت صدا پیشگی تعریف قانونی



 و تشکل واحدی  را تشکیل میدهند 





و دیشب طی حکمی رسما محمد رضا علیمردانی




 به عنوان مدیر گروه و مجید حبیبی به عنوان 



 سیاست گذار منصوب شده



 و حکم را از ریس فرهنگستان هنر دریافت کردند 



اعضا هیئت مدیره عبارتند از : محمدرضا علیمردانی (مدیر)



 مجید حبیبی ( سیاست گذار ) 



اشکان صادقی - احسان مهدی - و هومن حاجی عبداللهی 



خبرهای جدید  گزارش های تصویری از مراسم



 متعاقبا در این وبلاگ قاب خواهد شد

درخشش «كوين اسپيسي» در نمايش «ريچارد سوم»

بازیگری



مروری بر بازیگری ”رضا کیانیان”


در تئاتر به مناسبت 29 خرداد سالروز تولدش


رضا کیانیان یک بازیگر تمام عیار، چند وجهی و مولف است؛


یعنی فرقی نمی‌کند در چه مدیوم و چه نقشی و به چه میزان بازی کند.


او فقط بازیگر نیست بلکه در هنرهای دیگر در سطح حرفه‌ای و قابل تامل و چشم‌گیر فعالیت می‌کند


، یعنی چندوجهی و چندگانه است. در نهایت به دنبال تالیف خود است از طریق بازیگری


. تالیفی که تامل‌برانگیز و اندیشمند می‌نماید.



درخشش در بازی

کیانیان در تئاتر همان‌قدر می‌درخشد که در سینما و تلویزیون


و البته خودش هم بازی در هر یک از این مدیوم‌ها را یکی می‌داند با


آنکه تفاوت‌هایی در نحوه تولید و ارائه این آثار هست.


کیانیان در این‌باره اظهار نظر کرده است که" به نظر من بازیگری،


بازیگری است. بازیگری در سینما و تلویزیون و تئاتر هیچ فرقی ندارد


. هر سه بازیگری است، اما با مختصات خودشان که یک بازیگر حرفه‌ای باید آن‌ها را بشناسد.


حتی شومن‌ها و مجری‌های تاک شو هم بازیگر هستند.


بسیاری از بازیگران هالیوود تاک شو اجرا کرده‌اند.


بعضی شومن‌ها هم در سینما بازی کرده‌اند.


من اصلا مثل خیلی‌ها نیستم که بگویم تئاتر را از تلویزیون یا سینما بیشتر دوست دارم


. من بازیگری را دوست دارم. در هر سه هم بازی کرده‌ام و همچنان تا زمانی که سالم باشم،


این کار را خواهم کرد. لذت و زحمت هیچ کدام بر هم نمی‌چربد،


اما یادمان باشد قواعد و قراردادهای بازی در هر کدام متفاوت است


. این قراردادها میان تئاتر با سینما و تلویزیون پررنگ‌تر هستند."

کیانیان چه نقش کوتاه و چه بلند داشته باشد، بازهم با ارائه هر دو دیده می‌شود


. او حتا برایش فرقی نمی‌کند که چه نقشی را بازی کند


. یعنی همیشه سعی کرده نقشش را قابل باور و ارائه کند


. طبقه و شغل نقش نیز بازدارنده بازی او نبوده است.


حتی مثبت و منفی شدن نقش نیز او را نترسانده است.


بازیگری بازیگر است که مدام متفاوت و متنوع باشد. از کلیشه و تکرار بپرهیزد.


چنانچه رضا کیانیان تاکنون تکراری نبوده و همین خود باعث می‌شود،


حس و حالش تازه و غیرقابل پیش‌بینی بنماید.



چندگانه و مولف

کیانیان هنرمندی چندگانه و مولف است. یعنی فقط بازی نکرده و


یا اگر بازیگری‌اش برجسته شده به خاطر این است


که هنرهای دیگر را برای تقویت هنر بازیگری پشت سر گذارده


یا به موازات آن ادامه داده است. او می‌نویسد؛


هم داستان و خاطره و هم درباره تئوری‌های بازیگری.


یعنی رضا کیانیان اهل تفکر و اندیشه است که نوشتن بدون اندیشیدن ممکن نخواهد شد


. کیانیان گاهی به دنبال گفت‌وگوست تا اندیشه‌اش را در مباحثه و مجادله دیگران صیقل دهد.


گاهی به سراغ بازیگران قدیمی مانند شادروان محمدعلی فردین و ملک‌مطیعی می‌رود.



چراکه می‌خواهد با دانستن نحوه بازی و شرایط بازی آن‌ها یک گام و شاید هم چندین گام به پیش بگذارد.



حتا خود را از دیگر عوامل مانند تدوین‌گران و فیلمبرداران دریغ نمی‌کند



و در گفت‌وگو با آنها خود را آماده‌تر برای مقابله در برابر دوربین می‌سازد


. این وجه چالش‌مند و مبارزه با خود را در تئاتر نیز تجربه کرده است.


همین که ساعت‌ها تمرین می‌کند پیش از آغاز هر اجرا دلالت بر این چالش‌مندی دارد.


نمی‌خواهد متوقف شود و به عبارتی از نقشش کم بیاورد.



او عکس می‌گیرد، طراحی می‌کند و کاریکاتور انجام می‌دهد.


بنابراین کیانیان اهل تجسم کردن و دیدن است. کسی که خوب می‌بیند،


خوب هم ارائه می‌کند. حالا این ارائه می‌تواند بر روی کاغذ و از روی چرخش قلم باشد


یا از نگاه دوربین! بعد هم همین دیدن به دنیای بیرون


از طریق بازی و بازیگری عینیت قابل درک و لمسی به خود خواهد گرفت.


بنابراین هنر بازیگری رضا کیانیان ابعاد چندگانه‌ای به خود می‌گیرد


که ریشه در هنرهای مختلف دارد. او اهل طراحی صحنه هم هست


و کار نجاری و چوب هم کرده است. همین موارد ابعاد پراگماتیست و عمل‌گرایانه کیانیان را بر ما روشن می‌سازد.


بنابراین بازیگری که وجه عمده‌اش عمل کردن است،


در این رویارویی با کار بدنی هم‌سانی و هم‌سویی فراگیری به خود می‌گیرد.


مرد عمل بودن انسان را در تمام زمینه‌ها موفق می‌کند


. بازیگری هم از جمله مواردی است که تنها در نظریه خلاصه نمی‌شود.


از سوی دیگر او ابتدا از طریق عمل خود را در عالم بازی یافته است،


چنانچه در این باره می‌گوید:" من روی صحنه و جلوی دوربین تجربیاتی را کسب کرده‌ام.


بعد ارتباط آن را با بازیگر مقابل، کارگردان


و دیگر عوامل می‌سنجم و نتایجی را که در ذهنم شکل می‌گیرد،


نظام‌بندی می‌کنم و می‌نویسم. این متفاوت است با کسی که اول نظریه‌پردازی می‌کند


و بعد عمل می‌کند. من اول عمل می‌کنم و بعد از آن نظریه را از کار انجام شده استنتاج می‌کنم.


در نتیجه عمل من جلوتر از نظریه من است. نظریه به دنبال من می‌آید.


بعضی از منتقدان در این باره اشتباه می‌کنند. فکر می‌کنند من دنبال تئوری‌هایم هستم


. به همین دلیل می‌گویند رضا کیانیان، بازیگری است تکنیکی


و بازیگری را بر مبنای نظریه‌های فلان و فلان انجام می‌دهد.


من اصلا این طور نیستم. توضیحاتی که می‌دهم بر


مبنای تجربه‌ها و عملکردها و فهم خودم از بازیگری است."

بازیگر نمایش‌هایی هم‌چون «ازدواج آقای می‌سی‌سی‌پی» و «بازی استریندبرگ» نمی‌خواهد


الگوی دیگران باشد و در این زمینه دلایل قابل تاملی دارد که این خود می‌تواند


همه بازیگران را برای بهتر شدن در مسیر درست‌تر و خلاقانه‌تری قرار دهد.


او در این خصوص تاکید می‌کند:" در اندیشه‌ جریان‌سازی یا ارائه‌ الگو برای دیگران نیستم


چون خودم هم الگویی نداشتم و به‌دنبال جریان خاصی نبوده‌ام، بلکه همواره


هنر روز هم‌چون نمایش، فیلم، شعر، رمان، موسیقی، مجسمه روز و ... را پیگیری


کرده‌ام چون یک بازیگر باید همواره در جریان نوآوری‌های روز باشد و اگر چنین نباشد،


نخستین کسی که این موضوع را می‌فهمد، تماشاگر است و این خیلی بد است


فردی فکر کند دیگران نمی‌فهمند. من همیشه فکر می‌کنم دیگران بیش از من می‌فهمند


و باید بدوم تا به آنان برسم چرا که بسیاری از آثار هنری وجود دارد


که ما آنها را ندیده و نخوانده‌ایم که این موضوع نشان می‌دهد دیگران از ما جلوترند."



بنابراین رضا کیانیان یک بازیگر مولف است که خیلی قاعده‌مند وارد عمل بازیگری می‌شود


. او ضمن گذر از ناخودآگاه به خودآگاه شعورمند و منطقی،


جلوه حقیقی رفتار خود را در نقش‌های متعدد آشکار می‌کند.


مولف است چون مقلد و وفادار به شیوه‌های مرسوم نیست.


یعنی خود را کشف می‌کند در ارائه یک نقش و همین ناب بودن را به نقش می‌بخشاید.



سبک و شیوه منحصر به خود

رضا کیانیان برای خود سبک و شیوه دارد. با آن که او اتکای


به ریشه‌های نمایشی و بازیگری دارد؛ اما در نحوه بازی خود خلاقیت فردی‌اش موثر است.


یعنی خودش در دخل و تصرف معیارهای بازیگری مشارکت دارد.


همین نکته است که از او بازیگری برجسته و خلاق می‌‌سازد.


کیانیان صراحت بیان دارد و یک منتقد است. یعنی به بازی خود نیز انتقاد می‌کند.


اصلن لازمه بازی مطلوب نیز نقد شدن اساسی و پیش‌برنده است.


یعنی نمی‌خواهد خود را در چنبره اولیه‌ترین ایده‌های ممکن برای یک بازی اسیر کند.


او به درازنای نقش و ژرف‌اندیشی سزاوار برای بروز یک نقش تکیه می‌کند.


هدفش رسیدن و پرداختن به کشف بزرگی است.


او از مرز شناخته شده‌ها گذر می‌کند تا در وادی ناشناخته‌ها خود


و دیگران را انگشت بر دهان و حیرت‌زده قرار دهد.


به عبارت دیگر او از وادی خودآگاه پلی بر بیکرانه‌های ناخودآگاه خود می‌زند


و با تمایز قائل شدن بر آنچه همه می‌توانند آن ایده را بیابند و نیابند،


خود را به دوردست‌ترین تصویرهای ممکن می‌رساند.


نحوه کارش خیلی راحت است و البته این راحت بودن


شیوه کارش هم منحصر به اوست و مطمئنن


بعد از گذر از مرارت‌های بسیار ممکن شده است.


او دوردست و خط افق را ملاک رسیدن به یک بازی بی‌نظیر قرار داده است.


نمی‌خواهد برای بیننده‌اش سهل الوصول باشد


چنانچه بازیگران ایران اکثراً رغبتی برای ارائه یک بازی هدفمند و خلاقه نشان نمی‌دهند.


برای همین خیلی زود دستشان رو می‌شود و جاذبه بازیشان


در همان دقایق اولیه فروکش می‌کند.


اما رضا کیانیان لحظه به لحظه بر مخاطبش ارائه و فهمیده می‌شود.


شاید هم ساعت‌ها این تفکر بر نقش و بازی بعد از پایان ارائه نمایش یا فیلم


همچنان در ذهن تماشاگر تداوم داشته باشد.


چنانچه من هنوز بعد از گذشت یک سال و چند ماه از آخرین اجرای رضا کیانیان


به نقش پرفسور بوبوس می‌اندیشم. نقشی که رضا کیانیان آن را بازی کرده است.


کیانیان در آن اجرا یک تنه همه نمایش را شکل می‌داد.


این استنباط من است از آن اجرا؛ دیگر بازیگران


در مواجهه با کیانیان و نحوه بازی‌اش خود را اثبات می‌کردند و نقش‌شان


را به نمایش می‌گذاشتند.


مرکز ثقل تمام اتفاقات و رودررویی تمام شخصیت‌ها


با رضا کیانیان بود. اگر او جایگزین دیگری می‌یافت نمایش چیزی دیگری می‌شد


و نحوه تحلیل ما هم متفاوت می‌شد.


اینکه پرفسور بوبوس و نحوه ارائه‌اش را دوست داشته باشیم


و نداشته باشیم؛ یک مبحث است، و اینکه رضا کیانیان را


در این نمایش چگونه دیده باشیم یک مبحث جداگانه است


. می‌توان نمایش پرفسور بوبوس را دوست نداشت و


دلایل آن هم خیلی روشن است.


شاید اقتضائات زمانه مانع از این پیوند و دوستی شده باشد

.

اما رضا کیانیان در حد مطلوب بود و نمی‌شود


به سادگی او را حذف کرد یا به کناری گذاشت.


رضا کیانیان پس از 6 سال دوری از تئاتر با بازی د


ر نمایش «پروفسور بوبوس» به کارگردانی آتیلا پسیانی بار دیگر به صحنه بر‌‌گشت.


این نمایش که نوشته الکسی فایکوی روسی است


از اواخر فروردین‌ماه 89 در تالار اصلی مجموعه تئاتر‌شهر به صحنه رفت.


یک پروفسور که برای فرار از جاروجنجال‌های سیاسی و خیابانی بیرون


به یک خانه اشرافی پناه آورده است.


حالا باید برای نجات جان خود به هر ترفند و بازیی تن دردهد.


یک نقش ملول و دیوانه‌سر که خوراک روانی و روحی رضا کیانیان بوده


تا به بارزترین شکل ممکن بر صحنه ارائه‌اش کند. او بازیگری است


که می‌داند با چه کدهایی بازی کرده و هر لحظه جاذبه و جذابیتی را متبلور کند.


مخاطب هم مدام بر این نقش و کار و کردارهایش می‌خندید.


نمایش طنز خشن و نابسامانی داشت. شاید هم تنه بر وضعیت گروتسک می‌زد.


این بازیگر درباره جذابیت نمایشنامه «پروفسور بوبوس» هم گفت


:" حضور آتیلا پسیانی به عنوان کارگردان و همین‌طور علاقه من به متن


«پروفسور بوبوس» از جمله دلایلی بود که تصمیم گرفتم دراین نمایش بازی کنم.


پیش از این با کارگردان‌هایی مانند علی رفیعی و حمید سمندریان کارکرده بودم


و در میان کارگردان‌های دیگر هم آتیلا پسیانی از همه به من نزدیک‌تر است،


چون او هم فکر می‌کند نمایش، نمایش است. یعنی ما نمایش اجرا می‌کنیم


تا مردم را سرگرم کنیم. ما نسلی هستیم که فکر می‌کنیم نمایش،


زندگی نیست، بلکه به کشف مرزهای جدید


علاقه‌مندیم که لزوماً خوب هم نیست و در بسیاری از موارد احتمال شکست


آن وجود دارد، اما تجربه‌ کردن مهم است."


رضا کیانیان در سال 72 در نمایش "یادگار سال‌های شن"


علی رفیعی بازی کرد. نمایشی که برگرفته از تعزیه ایرانی بود.


او همچنین در سال 76 در نمایش "دانشمند بزرگ وو" علی رفیعی نقش‌آفرینی کرد.


این بار چین و شیوه‌های بازی در شرق دور جولانگاه بازی کیانیان شده بود


. او در سال 78 با حمید سمندریان و نمایش


"بازی استریندبرگ" نوشته فریدریش دورنمات یک بار دیگر به صحنه آمد.


بعد نوبت به بازی‌اش در "حرفه‌ای‌ها" می‌رسید.


او در این نمایش نقش یک مامور امنیتی را بازی می‌کرد که


سال‌ها یک نویسنده را تحت کنترل خود داشت. این روند


بر شخصیت این مامور و جاسوس تاثیرگذار بوده و حالا او خود نیز تبدیل


به یک روشنفکر فهیم شده است. یک کمدی سیاه که از یوگسلاوی


سابق و شرایط تلخ و تاریک نظام کمونیستی‌اش خبر می‌دهد.


رضا کیانیان در این نمایش هم همانند یک کمدین زبل و زیرک


با تمام ریزه‌کارهایی ممکن نقشش را بازی کرد.



آغاز شهرت

"ازدواج آقای می سی سی پی" نمایشی بود که نام رضا کیانیان


را در اواخر دهه 60 خورشیدی مطرح کرد. او برای رسیدن


به این نقش بسیار تلاش کرد و در این باره گفته است


:" بعد از انقلاب وقتی قرار بود پس از 13 سال روی صحنه تئاتر حاضر شوم


اصلا آمادگی نداشتم و به خاطر رسیدن به آمادگی هر روز


یک ساعت ورزش برای آماده شدن بدنم می‌کردم.


راس ساعت 13 هر روز به مدت دو ساعت به تئاترشهر رفته


و تمرین می‌کردم و تازه از ساعت 15 تمرین جدی‌تر شروع می‌شد


و تا ساعت 20 ادامه می‌یافت. تازه ساعت 20 با خانم "هما روستا "


که در این نمایش همبازی من بود تا ساعت 22 تمرین می‌کردم


چون "ازدواج آقای می سی سی پی" نخستین


تئاتر من بعد از انقلاب بود و می‌بایست پس از رکود 13 ساله دوباره روی صحنه تئاتر حاضر می‌شدم."


البته او بازیگری را از میانه دهه 40 خورشیدی


و در کنار برادر بزرگترش داود فرا گرفت.


درباره حضورش در عالم بازیگری گفته است


: "پدر خدا بیامرزم در فیلم" دختر لـر"


تست بازیگری داده و قبول شده بود


لیکن مادرش که مادربزرگ من است


با رویکرد او به بازیگری مخالفت کرده بود و حتی به او گفته بود که


"عاقت " می‌کنم. شاید کشیده شدن


من به سمت و سوی تئاتر و بازیگری جنبه ژنتیکی داشته باشد."


رضا کیانیان در سال‌های آغازین


انقلاب به ارائه نمایش‌های خیابانی می‌پردازد


که این خود در روند بازیگری‌اش بسیار می‌توانسته موثر باشد.


چراکه بازی در خیابان بدون کمترین امکاناتی خود هنری عجیب و سخت می‌نماید


البته این استدلالی است که نگارنده می‌کند و بر آن می‌افزاید که این


جریان در نحوه بازی کیانیان در سینما نیز


موثر بوده است. او پیش از "ازدواج آقای می‌سی‌‌سی‌پی"


در پشت صحنه کارهای مختلفی از قبیل کار دکور، دستیاری کارگردان


و گریم انجام می‌داد، اما خودش می‌دانست که استعداد بازیگری دارد


. نخستین نمایشنامه‌ای که با اجازه برادرش در آن بازی کرد،


"پنج نمایشنامه از مشروطیت" نام داشت. در این نمایشنامه در نقش


زائری ظاهر شد که از در یک امام‌زاده وارد می‌شود و می‌گوید:"السلام علیک یا امام‌زاده ..."


و سپس از در دیگر خارج می‌شود.


رضا کیانیان علاقمند است در آینده در نمایش‌های


«مردی برای تمام فصول»،«مکبث»، «مرغ دریایی»،


«ریچارد سوم»، «آمادئوس» و «گالیله» بازی کند


. اما معلوم نیست که این خواسته‌اش کی و چگونه



محقق شود. به هر حال این آرزو وقتی عملی می‌شود



که برای هوادارانش نیز تازگی خواهد داشت چراکه او همواره تازه و ناب است.



یعنی به راستی از کهنه‌گی و کلیشه‌ای بودن، سخت پرهیز کرده است.



شاید این بار هم آمدنش به درازا بکشد و شاید این جریان زود



هنگام‌تر از همیشه باعث مسرت هوادارانش شود که ی


کبار دیگر هنرمند محبوب خود را از نزدیک بر صحنه تئاتر ببینند.


کیانیان در یک نگاه



کیانیان بازیگری است که تا امروز 5 کتاب درباره بازیگری نوشته است.



رضا کیانیان فارغ التحصیل دانشکده هنرهای زیباست. بعداز انقلاب


وارد سینما شده و در فیلم‌های سینمایی مانند آژانس شیشه‌ای


، روبان قرمز و ... بازی کرده است. کیانیان صاحب کتاب‌هایی


با عناوین شعبده بازیگری، تحول بازیگری، بازیگری در قاب و ... است.


بی‌تردید می‌توان او را یکی از نوآوران و مروجان بازیگردانی در ایران دانست


. از سال 1345 بازیگری تئاتر را آغاز کرد و در نمایش‌های آنتیگونه،


خرده بورژوا، چهره‌های سیمون ماشا، ازدواج آقای می سی سی پی،


یادگار سال‌های شن و... بازی کرد و در سال 77 برای طراحی صحنه نمایش


"نیلوفر آبی" برنده جایزه شد.


رضا کیانیان متولد 1330 در تهران است و در این‌باره خود می‌نویسد:"



سال 1330 در تهران متولد شدم و بعد در مشهد بزرگ شدم. در مشهد



به مدرسه رفتم و بعد در تهران دانشکده را تمام کردم.


در دانشکده هنرهای زیبا تئاتر خواندم، اما نقاشی و طراحی هم می‌کردم.



کاریکاتور هم می‌کشیدم. سال‌ها تئاتر کار کردم. سال‌ها هم هست


که سینما کار می‌کنم. بازی می‌کنم. طراحی صحنه و لباس هم می‌کنم


.

فیلم‌نامه هم نوشته‌ام. برای تلویزیون هم بازی می‌کنم. تولید هم کرده‌ام.


دو سه سالی نجاری کردم. منظورم ساختن مبل و صندلی و میز و قفسه است.


پنج کتاب هم درباره بازیگری نوشته‌ام."

در شانزدهمین جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم "آژانس شیشه‌ای"


جایزه بهترین بازیگر نقش دوم را گرفت و در سیزدهمین جشنواره فیلم فجر برای بازی


در فیلم "کیمیا" کاندیدای دریافت جایزه بهترین بازیگر مرد نقش دوم بود


. در ضمن او در فیلم‌های "سینما سینماست" و "روبان قرمز"


بازی‌های فوق‌العاده‌ای ارائه داده است.



او برای بازی ماندگارش در فیلم "خانه‌ای روی آب"



سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد


را از بیستمین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر بدست آورد.


اولین نمایشگاه انفرادی عکس‌های رضا کیانیان با عنوان


"عکس‌های تنهایی" جمعه، 15 آذر، سال 87 در فرهنگسرای نیاوران افتتاح شد.


او در این‌‌باره و به نقل از هایده، همسرش، می‌نویسد:"


همسرم می‌گوید: همان طور که در هنگام بازی روی صحنه یا جلوی دوربین


، از نقش آشنایی‌زدایی می‌کنی تا تماشاگر با نقش فاصله بگیرد،


با چوب‌ها و عکس‌هایت هم همین کار را تکرار می‌کنی.



چوب‌ها را طوری به نمایش می‌گذاری که تماشاگر آنها را دوباره کشف کند..



.

و عکس‌هایت از چیزهای ساده‌ای است که از فرط روزمره‌گی دیده نمی‌شوند


. تو از آنها آشنایی‌‌زدایی می‌کنی. دیدنی و قابل دوست داشتن می‌شوند.



من می‌گویم همه چیز این جهان را می‌توان دوست داشت.



ولی ما در جریان روزمره‌گی بی‌حس می‌شویم و دور و برمان را کم‌تر می‌بینیم و کم‌تر می‌شنویم."



سینما
گزارش یک جشن (ابراهیم حاتمی‌کیا، ۱۳۸۹)
یک حبه قند (رضا میرکریمی، ۱۳۸۹)
نیش و زنبور (حمیدرضا صلاحمند، ۱۳۸۸)
راه آبی ابریشم (محمد بزرگ‌نیا، ۱۳۸۷)
صداها (فرزاد موتمن، ۱۳۸۷)
قطعه ۸۸ (رحمان حقیقی، ۱۳۸۷)
هفت و پنج دقیقه (محمدمهدی عسگرپور، ۱۳۸۷)
خاک آشنا (بهمن فرمان‌آرا، ۱۳۸۶)
صد سال به این سال‌ها (سامان مقدم، ۱۳۸۶)
همیشه پای یک زن در میان است (کمال تبریزی، ۱۳۸۶)
سه زن (منیژه حکمت، ۱۳۸۵)
اسب (بابک محمدی، ۱۳۸۴)
باغ فردوس، پنج بعدازظهر (سیامک شایقی، ۱۳۸۴)
زاگرس (محمدعلی نجفی، ۱۳۸۴)
کارگران مشغول کارند (مانی حقیقی، ۱۳۸۴)
یک بوس کوچولو (بهمن فرمان‌آرا، ۱۳۸۳)
ماهی‌ها عاشق می‌شوند (علی رفیعی، ۱۳۸۳)
یک تکه نان (کمال تبریزی، ۱۳۸۳)
قدمگاه (محمدمهدی عسگرپور، ۱۳۸۲)
رأی باز (مهدی نوربخش، ۱۳۸۱)
فرش باد (کمال تبریزی، ۱۳۸۱)
گاهی به آسمان نگاه کن (کمال تبریزی، ۱۳۸۱)
خانه‌ای روی آب (بهمن فرمان‌آرا، ۱۳۸۰)
عروس رومشکان (ناصر غلامرضایی، ۱۳۸۰)
عیسی می‌آید (علی ژکان، ۱۳۸۰)
چتری برای دو نفر (احمد امینی، ۱۳۷۹)
سگ کشی (بهرام بیضایی، ۱۳۷۹)
بوی کافور، عطر یاس (بهمن فرمان‌آرا، ۱۳۷۸)
روبان قرمز (ابراهیم حاتمی‌کیا، ۱۳۷۷)
آژانس شیشه‌ای (ابراهیم حاتمی‌کیا، ۱۳۷۶)
سینما سینماست (سیدضیاءالدین دری،۱۳۷۵)
سلطان (مسعود کیمیایی، ۱۳۷۵)
مادرم گیسو (سیامک شایقی، ۱۳۷۴)
درد مشترک (یاسمن ملک‌نصر، ۱۳۷۳)
کیمیا (احمدرضا درویش، ۱۳۷۳)
مرد ناتمام (محرم زینال‌زاده، ۱۳۷۱)
ایلیا، نقاش جوان، (ابوالحسن داوودی، ۱۳۷۰)
تمام وسوسه‌های زمین (حمید سمندریان، ۱۳۶۸)
پاتال و آروزهای کوچک (مسعود کرامتی، ۱۳۶۸)


تلویزیون
روزگار قریب (کیانوش عیاری ۸۶-۱۳۸۱)
یک مشت پر عقاب
مختارنامه (داود میرباقری ۸۷-۱۳۸۳)
دوران سرکشی (کمال تبریزی)
کیف انگلیسی
شلیک نهایی


کتاب
این مردم نازنین


جوایز
برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش دوم مرد، شانزدهمین جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم آژانس شیشه‌ای.
نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش دوم مرد، سیزدهمین جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم کیمیا .
برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد، بیستمین جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم خانه‌ای روی آب.‬


 
پدیده ای به نام جانی دپ
 
"دزدان دريايي كاراييب 4 / روي امواج غريب" اين روزها در صدر جدول پرفروش‌هاي سينماي جهان قرار دارد. ستاره بي‌ترديد سري فيلم‌هاي «دزدان دريايي كاراييب» بدون‌ شك جاني دپ است. اين بازيگر آمريكايي سه بار نامزد دريافت جايزه اسكار بهترين بازيگر مرد شده و تاكنون جوايز معتبري مثل سزار و گلدن‌گلوب را كسب كرده است.
 
دزدان دريايي كاراييب4:
"دزدان دريايي كاراييب 4 / روي امواج غريب" اين روزها در صدر جدول پرفروش‌هاي سينماي جهان قرار دارد. ستاره بي‌ترديد سري فيلم‌هاي «دزدان دريايي كاراييب» بدون‌ شك جاني دپ است. اين بازيگر آمريكايي سه بار نامزد دريافت جايزه اسكار بهترين بازيگر مرد شده و تاكنون جوايز معتبري مثل سزار و گلدن‌گلوب را كسب كرده است.

به مناسبت اكران «دزدان دريايي كاراييب4: روي امواج غريب» كه احتمالا مهم‌ترين و پرفروش‌ترين فيلم اكران تابستان امسال خواهد شد، نگاهي داريم به كارنامه يكي از پرانرژي‌ترين بازيگران امروز سينما، جاني دپ، كه به لطف بازي در فيلم‌هاي فانتزي تيم برتون مانند «چارلي و كارخانه شكلات‌سازي» و «آليس در سرزمين عجيب» و البته نقش كاپيتان جك اسپارو در «دزدان دريايي كاراييب» بين عامه مردم هم محبوبيت پيدا كرد.

 دپ براي ايفاي نقش كاپيتان جك اسپارو، همه استعدادش را به كار گرفت و چاشني غرور و تكبر و تيك‌هاي مرموزي به نقش اضافه كرد و باعث شد كه جك اسپارو با يكي از آن قهرمان‌هاي معمول پاپ‌كورني تفاوت زيادي داشته باشد. دپ اين روزها مشغول بازي در فيلمي از تيم برتون است. «سايه‌هاي تيره» بازسازي يك سريال خون‌آشامي اواخر دهه 60 و اوايل دهه 70 است و طبق معمول برتون در اين بازسازي نگاه ويژه خود را دارد.

همچنين دپ در پروژه «خيابان بيست‌ويكم» هم حاضر شده كه اين روزها در حال فيلمبرداري است. اين فيلم درحقيقت نسخه سينمايي همان سريالي است كه بين سال‌هاي 1987 تا 1991 از تلويزيون پخش مي‌شد و دپ جوان در آن نقش افسر پليس تام هنسن را بازي مي‌كرد. آيا جاني دپ از اين دوران جديد حرفه‌اي‌اش لذت مي‌برد؟ دوران بازي در فيلم‌هاي سرگرم‌كننده خانوادگي؟ طرفداران جاني دپ اميدوارند كه او دوباره همان نقش‌هاي چالش برانگيز قبلي را بازي كند كه مشخصه اصلي كارنامه كاري‌اش بود. و اين فهرست 10 بازي برتر جاني دپ در 10 نقش مهم و پيچيده است:

 

 



ادوارد دست قيچي(1990)
اسطوره بازيگري جاني دپ بدون بازي در اين نقش هرگز شكل نمي‌گرفت و شكوفا نمي‌شد. «ادوارد دست‌قيچي» اولين همكاري جاني دپ و تيم برتون بود كه نتيجه‌اي معجزه‌آسا داشت. اين فيلم نشان متفاوت بودن و حساسيت‌هاي روحي عجيب و غريب دپ بود. ادوارد محصول اختراع ناتمام يك دانشمند ديوانه(با بازي ونسنت پرايس) است كه به جاي دست، دو قيچي بزرگ دارد. دست‌هايي كه باعث مضحكه شدنش مي‌شوند و نشاني از نگاه تلخ تيم برتون به جامعه شهري است.

كمپاني فاكس، تهيه‌كننده فيلم در ابتدا اصرار داشتند كه تام كروز نقش اول اين فيلم را بازي كند اما برتون معتقد بود كه كروز بازيگر ايده‌آل اين نقش نيست. كروز هم اصرار داشت كه پايان فيلم شادتر از پايان فعلي باشد. جالب است بدانيد كه اولين انتخاب برتون براي بازي در نقش «ادوارد دست‌قيچي»، مايكل جكسون بود. دپ براي رسيدن به كاراكتر ادوارد، بيشتر فيلم‌هاي چارلي چاپلين را ديد تا ياد بگيرد چطور مي‌شود بدون اداي ديالوگ حس دلسوزي و ترحم مردم را برانگيخت.


گريه كن عزيز (1990)
اين فيلم جان واترز شبيه يك قطعه شاعرانه درباره دنياي بزهكاري نوجوانان است. اين فيلمي بود كه بالاخره تصوير جاني دپ در سريال «خيابان بيست‌ويكم» را در اذهان عمومي تغيير داد. دپ در نقش جواني ظاهر مي‌شود كه دائم دوروبر اسطوره زندگي‌اش مي‌چرخد و دست آخر هم با يك پيشنهاد پا به دنياي مردان بزرگتر مي‌گذارد.


چه چيزي گيلبرت گريپ را خورد؟ (1993)
لئونارد دي‌كاپريو براي بازي در نقش برادر معلول گيلبرت نظرها را به خودش جلب كرد اما اين فيلم بازي در اين فيلم به همان اندازه براي دپ هم مهم بود. جاني دپ در نقش، گيلبرت كه بايد از مادر و برادر معلول بازيگوش‌اش مراقبت كند،‌ نگاهي انديشمندانه و حس و حالي شاعرانه دارد. همكاري بعدي دپ با كارگردان اين فيلم، ‌لاسه هالستروم، در «شكلات» (2000) بود كه نشان داد چطور در عرض 7 سال اين بازيگر اعتماد به نفس و كاراكتري پيدا كرده كه پرده را به تسخير خودش دربياورد.


 


 


اد وود (1994)

خود جاني دپ درباره اين نقش مي گويد: «اين نقشي است كه من براي هميشه با آن به ياد مردم خواهم آمد.» جاني دپ در «اد وود» در نقش ادوارد.دي.وود جونيور، كارگردان بدنام، بي‌عرضه و هميشه متعجب بي‌مووي‌هاي دهه 50 هاليوود ظاهر مي‌شود. اين فيلم بهترين همكاري جاني دپ و تيم برتون تا به امروز است. در هر قاب فيلم جادويي وجود دارد كه از طريق جاني دپ به تماشاگر منتقل مي‌شود. وقتي برتون از دپ خواست كه در اين نقش بازي كند تنها 10 دقيقه درباره طرح داستان توضيح داده بود و بعد از آن جاني دپ بلافاصله پذيرفت كه در فيلم بازي كند.

به گفته خود دپ همكاري با مارتين لاندو يكي از دلايلي بوده كه وي را ترغيب به بازي در اين فيلم كرده است. دليل ديگرش اين بوده كه به‌نظر دپ بازي در نقش يكي از بدترين كارگردانان تاريخ سينما با كمي تفريح و سرگرمي هم همراه بوده. دپ از قبل تعدادي از كارهاي ادد وود از جمله «گلن و گلندا» و «نقشه شماره 9 از فضاي خارج» را ديده بود و براي تصوير كردن وي به گفته خودش بازي‌هاي رونالد ريگان، ميكي روني در نقش اندي هاردي و اجراهاي كيسي كاسم(صداپيشه راديو و مجري تلويزيون) را مورد بررسي قرار داد. دپ سخنراني‌هاي ريگان را بادقت تماشا كرد چون احساس مي‌كرد در ريگان يك‌جور خوشبيني كوركورانه وجود دارد كه كاملا برازنده نقش اد وود است.

مرد مرده(1995)
براي بازيگري كه بيشتر بازي‌اش متكي براي ژست‌هاي چشمگير است و بيشتر انتخاب‌هايش هم فانتزي هستند،‌ ويليام بليك نقش دشواري محسوب مي‌شود. دپ در اين نقش، به طرزي شگفت‌آور آرام و مبهم است. اين فيلم ضد وسترن به كارگرداني جيم جارموش،‌ مطمئنا يك اثر هنرمندانه خاص است ولي اگر در حال و هواي خوبي باشيد، شك نكنيد كه در عين حال به شدت بامزه هم هست.جاني دپ وسط اين گروتسك مملو از رمز و راز و جنايت‌ها و فيلسوف‌ها گلوله‌اي خورده و نزديك به مرگ است. در قايقي دراز مي‌كشد و به وسيله يك راهنماي هندي به نام «هيچ‌كس» به دنياي عميق‌تري وارد مي‌شود. به‌نظر مي‌رسد جاني دپ از همين فيلم «مرد مرده» براي كارگرداني فيلم خودش به نام «شجاع» با بازي خودش و مارلون براندو الهام گرفته باشد.

 

 


داني براسكو(1997)
«داني براسكو» بيشتر در انگلستان موفق و محبوب بود. شايد دليلش هم اين باشد كه مايك نيول، كارگردان فيلم، انگليسي بود. «داني براسكو» يكي از مهم‌ترين فيلم‌هاي گنگستري معاصر است. فيلم كمتر از «پدرخوانده‌ها» سنگين است، كمتر از «رفقاي خوب» پرزرق و برق است و نگاه معتدلي به گنگستر سطح پاييني دارد كه مي‌خواهد پيشرفت كند. دپ نقش جو پيستون، ‌افسر اف.بي.آي را بازي مي‌كند. فیلم برمبنای یک داستان واقعی است و سال‌هایی از زندگی پیستون را نشان می‌دهد که به عنوان یک افسر مخفی پلیس، زیر پوشش گنگستری سعی در افشا کردن چهره دنیای زیرزمینی تبهکاران داشت. دپ در این فیلم نقش پیچیده‌ای را از لحاظ روانی ایفا کرد: کسی که بین انتخاب وظیفه‌اش و پایین کشیدن مردی که از خانواده‌اش هم به وی نزدیک‌تر است، دچار بحران و چالش شده.

ترس و نفرت در لاس‌وگاس(1998)
دپ در نقش خبرنگاری که بیشتر وقتش را در حضور دوست دیوانه‌اش، گونزو می‌گذراند، به شمایل نویسنده خودخواه، رائول دوک، تجسیم بخشیده است. دوک و گونزو به وگاس رفته‌اند تا یک مسابقه ورزشی را گزارش کنند. جایی که اتفاقات عجیبی در انتظارشان است. این فیلم رنگارنگ به کارگردانی تری گیلیام اقتباسی از رمان کالت تامپسن است. دپ با من‌من کردن‌ها و چشم‌های براق حالتی مضحک و کاریکاتورگونه دارد. در هر سکانس می‌شود انتظار خشونت ناشی از مصرف مواد مخدر را داشت. جانی دپ از بسیاری از نشانه‌های شخصیتی و رفتاری کاراکتر دوک، در فیلم‌های بعدی‌اش هم استفاده کرد (بخصوص حرکات جالبی چون مدل تکان دادن دست‌ها) اما در هیچ فیلم دیگری آنقدر زنده، استثنایی و مرعوب‌کننده نبوده است. امسال دپ در اقتباس دیگری از رمان هانتر.اس.تامپسون به نام rum diary بازی کرده که فیلمبرداری آن به تازگی به پایان رسیده و کارگردانش هم بروس رابینسون است.


 

 


دزدان دريايي كاراييب: نفرين مرواريد سياه (2003)

در ابتدا شك و گمان‌هايي وجود داشت كه نكند جاني دپ با بازي در نقش كاپيتان جك اسپاروي خودنما با آن قيافه عجيب و غريب، مسير كاري‌اش را تغيير دهد و در سراشيبي فيلم‌هاي نوجوانانه بيفتد اما بايد بازي او را به‌خاطر بداهه‌پردازي‌هايش كه باعث شد به جك اسپارو شخصيتي رها و قانون‌گريز ببخشد. بذله‌گويي‌هاي شخصيت دغل‌باز و بازيگوش اسپارو او را از آن اولاندو بلوم آرام و بي‌مزه متمايز مي‌كند. جاني دپ بدمني خلق كرد كه مي‌تواند در صدر كاراكترهاي شرير و بدجنس سينما قرار گيرد اما متاسفانه اين كاراكتر جذاب در دنباله‌هاي ضعيفي كه بر قسمت اول «دزدان دريايي كاراييب» ساخته شد، رنگ باخت.

سوييني تاد: آرايشگر اهريمني خيابان فليت (2007)
يك همكاري درخشان ديگر جاني دپ/تيم برتون كه البته نگاهي سياه‌تر از فيلم‌هاي قبلي دارد. فيلم به‌خاطر سكانس آواز خواندن جاني دپ در ابتداي فيلم، كه الهام گرفته از شيوه خواندن ديويد بووي است، حسابي توجه مردم را جلب كرد. اگرچه دپ از همان دوران نوجواني يك گيتاريست علاقه‌مند به موسيقي بود‌ اما كمتر در فيلم‌هايش اين جنبه از استعدادش را به تماشاگران نشان داده بود. «سوييني تاد» اين فرصت را در اختيار دپ گذاشت تا از استعداد و علاقه‌اش به موسيقي در فيلم استفاده كند. «سوييني تاد» فيلم مهمي در كارنامه جاني دپ به شمار مي‌رود. براي اين فيلم نامزد جايزه اسكار و بسياري جوايز معتبر ديگر شد و توانست جايزه گلدن‌گلوب را هم براي بازي در نقش اين آرايشگر خونخوار به دست آورد.


دشمنان مردم (2009)
فيلم گنگستري مايكل مان كه بازسازي فيلمي به همين نام محصول سال 1930 بود، ‌فرصت خوبي براي جاني دپ فراهم آورد تا وقفه‌اي در نقش‌هاي پرزرق و برقي كه بازي مي‌كرد، ايجاد كند. جاني دپ در اين فيلم نقش جان دلينجر را بازي مي‌كرد. شخصيتي كه نگاه خود دپ به وي اينگونه بود: «به‌نظرم جاني دلينجر،‌ ستاره راك‌اندرول عصر خودش بود.» دلينجر هرچند تبهكار بيرحمي بود اما شخصيتي كاريزماتيك داشت.

 دپ براي بازي در اين نقش،‌به دنبال نوار صداي جاني دلينجر بود تا از طريق شيوه حرف‌زدنش بيشتر بتواند به وي نزديك شود اما نتوانست آن را پيدا كند. به جايش نوار صداي پدر دلينجر را پيدا كرد. خودش مي‌گويد: «با شنيدن اين نوار نشستم و با خودم حساب و كتاب كردم. گفتم اين پدري است كه جاني را بزرگ كرده. دلينجر در جنوب اينديانا به دنيا آمده و من در كنتاكي كه 70 مايل با اينديانا فاصله دارد. اما مثل يك جرقه همه چيز برايم روشن شد. فهميدم او چطور حرف مي‌زده و چطور راه مي‌رفته است.» جاني دپ در كنار لئوناردو دي‌كاپريو و برد پيت امروز بزرگترين ستارگان سينماي جهان به حساب مي‌آيند. ستارگاني كه هم تضمين گيشه هستند و هم با انتخاب‌هاي متفاوت‌شان نشان دادند بازيگران فوق‌العاده‌اي هم هستند. بعيد نيست «دزدان دريايي كاراييب4» امسال نظر اعضاي آكادمي را هم جلب كند.

 

شاسوسا در تاریکی پژمرد

لابه سگی از دور به گوش میرسد بوی کویر می آید

 

 

اما چه کسی به اطللسی های ایوان حیاط خانه ما آب میدهد؟

 

 

سر انجام خورشید از پشت سنگ لا یه هایی از ابر سر بر خواهد آورد

 

 

و انوار روشنیه آفتاب سایه هایی از ترس و تاریکی را از

 

 

چهره  موجودات چشم قرمز خوش سیما

 

 

 خواهد روفت و لخت عیان خواهد کرد

 

 

اینک منم تلخ گوی و حقیقت گو با دو میخ چوبی

 

 

  فرو رفته در دستانم

 

 

که بر صلیب سر در این شهر خون میگریم

 

 

و روحم نقش تنم را بر تالاب تشی از رویاهایم خنج میکشد

 

 

و ثانیه هایی یکسان بر انگشت تنهایی

 

 

 که بر یک کلاویه ویران میشود

 

 

 میگذرند